تا همین چند روز
پیش فکر میکردم وبلاگی که شامل دو شرط جناب ن برای معرفی در پویش باشد ندارم پس
شرکت نمیکنم
جناب ن.ا هم که پرسیدند هم همین جواب را دادم
ولی بعد نشستم و فهرست دنبال شوندهها را با دقت بیشتری نگاه کردم
دیدم کمی از آرمانگرایی فاصله بگیرم اتفاقا وبلاگهای خوبی هم برای معرفی دارم
تقریبا به ترتیب رعایت دو شرط محتوا و پاسخدهی به نظرات وبلاگها را مینویسم و از نویسندگان آنها هم دعوت میکنم اگر اینجا را دیدند آنها هم خوبهای خودشان را از ما دریغ نکنند.
1. زلال؛
مثل چشمه، مثل اشک
از خوانندههای خیلی قدیمی زلال نیستم اما تا اینجا جزء چند وبلاگی که زودتر از بقیه ستاره شان خاموش میشه هستن و از نحوه تعامل سیدطه در پاسخگویی به نظرات، مهم بودن وبلاگداری برمیاد
2. لانهزنبوری
خانم فا از اون وبلاگنویسهایی هستن که دوست داری همیشه بنویسن
نگاهش به روزها و اتفاقات اطرافش را دنبال میکنم همیشه:)
3. پنجره
خورشید خانم قشنگ مینویسن و قشنگ هم جواب میدن
کاپ اخلاق بلاگستان در دستان ایشان:)
4. دستنوشتههای
روزالیند فرانکلین
کم گوی و طویله گوی چون در تا روزالیند فرانکلین شوی:)
انقدر وبلاگ خلوت خوبی داره که دوست دارم در نظردونی بالشت بذارم و تخمه بشکنم ولی کمروتر از این حرفهام و بیشتر از یکی دوتا نظر، صحبت ادامه داده نمیشه تا آرامش صاحبخونه بهم نخوره
دورادور دست دوستی میفشاریم جناب روزالیند
5. زنگ فارسی
انقدر وبلاگهایی که هر کس در مورد رشته خودش به اندازه سواد عموم صحبت میکند را دوست میدارم:)
درسگفتارها ساده و به درد بخورن و بعضی از اونها مثل داستان دنبالهدار جذاب!
6. چارلی
فیزیکدان جوان و جویای نام:))
با هدف مینویسه و نظرات رو همیشه با صبر و حوصله و ادب جواب میده:)
7. 1آشنا
صرفا علاقه شخصی به سفرنامهها و بعضی پستهای دیگر:)
8. آقاگل
از هر دری سخنی گفته میشه ولی تمیز و مرتب و بدون غلط املایی و هکسره!
تلاششون در پویا سازی بلاگستان هم قابل تقدیره
9. همسربهشتی
یک خانم متاهل که دغدغه بهتر زندگی کردن هر روز همراهشه و گاهی هم اونها رو با بقیه به اشتراک میذاره و نگاه آدم رو نسبت به رفتارهای ریز و درشت خودش دقیقتر میکنه
10. آزاده در سرزمین
عجایب
وبلاگ مهاجرت کرده ها همیشه برام جذاب و خوندنیه و بنظرم روزانهنویسی این افراد بهترین جامعهشناسی مهاجرت و شناختن کشورهای مختلفه
البته نظرات بستهاس ولی بنظرم قابل چشمپوشی بود:)
11. جولیک
صریح و خشن:)
و البته قابل احترام
در مورد خیلی چیزها فکر میکنه و مهمتر ازون مینویسه
تفاوت دیدگاه زیاد داریم مخصوصا در مورد ن برده:))) ولی جدای ازون جا داشت در صدر این لیست قرار بگیره
12. لاجوردی
کارشناس محترم برنامه قابلیت تبدیل به گفتمان شدن دارد اگر بگذارند.
13. افکار معلق
خانم دکتر بعدازین از معدود افرادیه که دیدم در قالب این رشته نگنجند و سعی میکنن دنیاشون رو گسترش بدن
انشا ا. همینقدر طالب بمونن
14. در آن نیامده
ایام
زمانی بروبیایی در دنیای وبلاگنویسی داشت اما خیلی وقته حسن صنوبری کرکره را نیمه پایین کشیده و دکان دودهنهای در اینستاگرام باز کرده
به رسم تقدیر از پیشکسوتان آخرین عدد را برای ایشان کنار گذاشتیم
اما
در پایان تشکر میکنم
از وبلاگهای خوب و وزین: بازتاب نفس صبحدمان، روزنوشتهای دکتر(میم)، بیمارستان
دریایی، هیولای درون، فیشنگار، نونوالقلم و مایسطرون، دقیقههای خیالی،
پومودوروهای شبانه سیبزمینی که ما رو تا انتها که نه ولی تا جاهای خوبی همراهی کردن.
* معرفی وبلاگ به معنی قبول تمام آراء و افکار نویسنده آن نیست:)
مهر 91 بعد از یه تابستون جانفرسا به اینجا رسیدم
به همینجایی که امروز رسیدم
اون موقع فکر کردم ازین بدتر دیگه وجود نداره و کاش همون لحظه دنیا برای من تموم بشه و فردا رو نبینم
الان ولی میدونم فردا و فردا و فردا ها رو متاسفانه میبینم.
شیش سال اون سنگی که اون موقع غلطید و سقوط کرد با سرعت سر راهش هر نقطه اتکایی رو نابود کرد و یه تنهای تنهای تنها بر جا گذاشت.
اونروز بعد از یه تلفن فقط میخواستم راه برم و .
امروز سی ساعت نخوابیدم و با همون آدم از صبح تا شب فقط راه رفتم و هر لحظه توی دلم ندیدن فردا رو میخواستم
فقط میخواستم نبینم و نشنوم چی اطرافم میگذره
میخوام بگم ازین بدتر وجود نداره ولی میدونم مشت دنیا پر از بدتر از بدترین هاست.
وقتی هیچ جایی و هیچ امید و هیچ پناهگاهی نداری
نمیدونم دیگه کمر راست میتونم بکنم.
دلم میخواد نباشم.
هفته پیش سفر بودم هفته پیشتر ازون نیز!
هفته بعد هم مسافرم
باید پروژهمو تحویل بدم و تا الان هیچ کاری نکردم:-/
از کاری که میترسی باید بپری توش! هر روز به خودم میگم ولی هنوز جایی وایسادم که پارسال هم ایستاده بودم
بارها و بارها بعد از شروع و انجام کاری وقتی دیدم چقدرآسون بوده قول دادم به خودم دفعه بعد زودتر بپرم ولی باز انگار روی دایو به عمق آب نگاه میکنم و یه قدم میام عقب و تا دست اجبار منو پرت نکنه پایین خودم اقدامی نمیکنم
این روزها که هم جسمی خسته ام هم روحی دائما خودمو عقب و عقب تر میکشم
یا با کتاب یا با فیلم یا .
طبق معمول چند تا هندونه با یه دست برداشتم و هیچ کدومو هم زمین نمیذارم
هم با هیچ کسم میل سخن نیست هم میدونم مخاطبی برای بیان نیست
* یادم اومد امشب جلوی کتابخونهمون وایساده بودم و به کتابهای خونده و نخوندم نگاه میکردم و میخواستم درباره اثر وضعی تولید کننده روی مصرف کننده بنویسم
** مغزم هنوز درگیر خوابیه که وسط مجلس بهمون حمله شد و پیگیری کمک و وحشت اون لحظه و .
*** باید برای یادآوری خودم یکم بنویسم و پیش نویس نمیکنم که استرس دستم بخوره منتشر بشه رو نداشته باشم:)
**** با روزانه نویسی کنار نمیام و خودم از منتشر کردن این شطحیات عذاب وجدان دارم شمام قطع دنبال بزنین بار روانیم کاهش پیدا بکنه!
***** بعد از دو هزار بار گوش دادن
این فکر کنم دیگه وقتشه پروژهمو استارت بزنم
دارم میرم پیشش جاده چه همواره و باقی قضایا(:
الان اینارو برای خودم مینویسم تا یادم بمونه بخاطر خودم و احترامی که برای چندین سال رابطه پر فراز و نشیب قائل بودم دارم این کارو میکنم
یادم باشه منتی سر کسی ندارم
و حتی اگه فردا برای همیشه تموم شد از کسی ناراحت و متوقع نباشم
* فعلا خوشحالم
** تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز!
*** حالا تو این وضعیت لاتاری؟
**** آبان چه یهو تموم شد
***** ناوار نایوخ
بعد از چند سال انتظار امسال قسمت شد با بهترین همسفرهایی که حتی فکر نمیکردم یه روز کنار هم قرار بگیریم راهی سفر بشم
دوست داشتم مثل همه سفرهایی که تا الان رفتم و برگشتم بی سروصدای مجازی بدرقه بشم
ولی چون سفر اولی و تبعا زیارت اولیام حقی از دوستان بر گردن خودم میبینم که حداقل حلالیت مجازی بطلبم
ان شا الله اگر راهی شدم، دعاگوی دوستان مجازی و حقیقی خواهم بود
اگر پیاده رفتن هم روزیمان شد، قدمی به نیت دوستان جا مانده خواهم برداشت
*پیشاپیش عذر تقصیر بابت دیر جواب دادن به نظراتتان
هفته ای که گذشت در اردوی آموزشی گروه بزرگی بودم که سرشار از تجربه های عینی و عملی بود
برای فهم رابطه ملت و دولت و مسئولیت و انتخاب!
چقدر بجای چند سخنرانی و فیلم چند روز مسئولیت مدارانه زندگی کردن باعث چالش واقعی و فهم عمیق غیرقابل تغییر شد
معنی لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم را با گوشت و پوست احساس کردند
کاش همه ما قبل از ورود به دنیای احساساتی حرف زدن و عمل کردن و نقد غرغرانه چند روزی طعم جایگاه انتخاب مسئولیت مدارانه را میچشیدیم
مطمئا پختگی این طعم هرگز از یاد نخواهد رفت
*شاید بعدا با جزییات بیشتر نوشتم تا یادم بماند(:
به اجبار به دیدار دانشگاهم رفته بودم
سالها بود که قدم نگذاشته بودم و این حجم از تغییرات عظیم رو ندیده بودم
اینجا برای من موجود زنده ایست که الان رام شده و دوران سرکشی و عصیانش رو ما دیدیم و غضب خفته اون رو چشیدیم
موجودی که چنگال هاش زخم های عمیقی بر تن روحمون گذاشت و مرهم این زخمها برای بسیاری دوری از محیط درس و ددگی از ورود دوباره به دامن اون شد
امروز همانطور که به آرامی بین ساختمانها قدم میزدم حس های متفاوتی به روحم ناخن میکشیدند
چهارسال غم و تلخی و حسرت.
به تحولات مثبت و ناپیدای منفی لبخند تلخی میزدم
به دریغ کمترین ها از خودمان.
بسیار گشتم تا کنج خاطره انگیز دوست داشتنی ای پیدا کنم تا چند دقیقه در آرامش بنشینم
نهایتا آرامگاهی مامن چند دقیقه ای شد که حتی خاطره انگیز نبود
موجودیتش سالها پیش پشت زخمهای محیط دفن شده بود
از نتیجه تصمیم امروزم مطمئن نیستم
اما میدونم دل من با این موجود بیرحم و سرد صاف نمیشود.
قلبم هنوز ازین مواجهه سنگینه.
برم شعله ور ببینم.
خودمان را در لشکر عمر سعد پیدا کنیم
روایت آخر: روایت ما
ما
خیلی وقتها خُزَیمه کوفی» میشویم. اسم و نام و نشانی که از اهل بیت میبینیم، سلام
میدهیم، دلمان برایشان پر میکشد و خودمان را در آغوش مهربانیشان رها میکنیم.
گاهی
اما حَجار بن ابجر» میشویم و قول و قرارهایی که با اهل بیت گذاشتهایم را فراموش
میکنیم.
وقتهایی
میآید که یک باره محمد بن عُمیر» میشویم و درست در جایی که باید باشیم و حرف حقی
را بزنیم، خبری از ما نیست، پنهانیم و به خاطر مصلحتها قدم جلو نمیگذاریم.
ممکن
است بعضی روزها کعب بن جابر» بشویم. وضو بگیریم و با نیت قربه الی الله دل امام زمان
را خون کنیم، جنایت کنیم و با خیال آسوده و وجدان آرام بخوابیم.
گاهی
اوقات اما یک شبث بن ربعی» در وجود ما زنده میشود، منفعتطلبانه زندگی را نگاه میکنیم
و به خاطر سود و احترام و موقعیت و ثروت بیشتر، کمی با این گروه و کمی با آن گروهیم.
بعضی
وقتها میشود یک یزید بن حارث» را در خودمان ببینیم. همنشین بزرگان و خوبان روزگار
باشیم اما دلمان جای دیگر باشد. همه جا اسم ما را در جمع اهل ایمان بیاورند اما خودمان
میدانیم دلمان از صف اهل بیت جدا شده و حالا فقط از ایمان، ظاهرالصلاحیاش برایمان
باقی مانده.
حتما
کم است اما شاید گاهی یک عمرو بن حجاج» از درونمان فریاد بکشد. یک وقتهایی که دلمان
سخت شده، پایمان به مجلس اهل بیت باز نمیشود، از نماز خوشمان نمیآید و از خدا و
پیغمبرش گله داریم صدای عمرو بن حجاج در جانمان پیچیده.
هیچکداممان
انشاالله محمد بن اشعث» و کثیر بن عبدالله» در وجودمان نداریم. هر قدر هم گاهی تلخجان
شویم و غلط کنیم و بد باشیم اما ته دلمان کینهای از اهل بیت نداریم، نه هیچ کداممان
انشاالله تا این درجه سقوط نکردهایم.
هر
روز اما قره بن قیس» در وجودمان بیدار میشود. تردید بین انتخابها، ماندن سر دو راهیها
و حسرت خوردن بر فرصتهای از دست رفته هر روز ما را پر میکند. ما خیلی وقتها شبیه
قره بن قیس میشویم، مینشینیم پای چرتکه حساب و کتاب تا ببینیم خوبیها را انتخاب
بکنیم یا نه و همان وقت که سرمان به دو دوتایش گرم است، فرصتها میروند و ما در حسرت
همراهیشان میمانیم.
بعضی
وقتها هم حر» میشویم، دلمان را از بند همه آرزوهای دنیا رها میکنیم، پشیمان میشویم
و سر پایین میاندازیم و میفهمیم راههای زیادی را خطا رفتهایم، برمیگردیم و دلمان
به امید توبهپذیری خدا میشکند.
کربلا در جان ما جاری است. ما صحنه رزم دو سپاهیم.
عمر سعد وجودمان یک سمت ایستاده و لشکریانش همه هلهله میکنند، امام وجودمان سمت دیگری است و برای هدایت ما خطبه میخواند. کاش هر روز در کربلای جانمان، خُزَیمه و حر باشیم و لبخند رضایت و امید امام زمانمان را هدیه بگیریم.
کربلا در جان ما جاری است، شاید برای همین است که میگویند هر زمینی کربلا و هر زمانی عاشورا است.
* حب الحسین یجمعنا
** ده روز مهمان صفحه مجازی رضا جوان بودیم
*** اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
تا همین چند روز
پیش فکر میکردم وبلاگی که شامل دو شرط جناب ن برای معرفی در پویش باشد ندارم پس
شرکت نمیکنم
جناب ن.ا هم که پرسیدند هم همین جواب را دادم
ولی بعد نشستم و فهرست دنبال شوندهها را با دقت بیشتری نگاه کردم
دیدم کمی از آرمانگرایی فاصله بگیرم اتفاقا وبلاگهای خوبی هم برای معرفی دارم
تقریبا به ترتیب رعایت دو شرط محتوا و پاسخدهی به نظرات وبلاگها را مینویسم و از نویسندگان آنها هم دعوت میکنم اگر اینجا را دیدند آنها هم خوبهای خودشان را از ما دریغ نکنند.
1.
زلال؛
مثل چشمه، مثل اشک
از خوانندههای خیلی قدیمی زلال نیستم اما تا اینجا جزء چند وبلاگی که زودتر از بقیه ستاره شان خاموش میشه هستن و از نحوه تعامل سیدطه در پاسخگویی به نظرات، مهم بودن وبلاگداری برمیاد
2. لانهزنبوری
خانم فا از اون وبلاگنویسهایی هستن که دوست داری همیشه بنویسن
نگاهش به روزها و اتفاقات اطرافش را دنبال میکنم همیشه:)
3. پنجره
خورشید خانم قشنگ مینویسن و قشنگ هم جواب میدن
کاپ اخلاق بلاگستان در دستان ایشان:)
4. دستنوشتههای
روزالیند فرانکلین
کم گوی و طویله گوی چون در تا روزالیند فرانکلین شوی:)
انقدر وبلاگ خلوت خوبی داره که دوست دارم در نظردونی بالشت بذارم و تخمه بشکنم ولی کمروتر از این حرفهام و بیشتر از یکی دوتا نظر، صحبت ادامه داده نمیشه تا آرامش صاحبخونه بهم نخوره
دورادور دست دوستی میفشاریم جناب روزالیند
5. زنگ فارسی
انقدر وبلاگهایی که هر کس در مورد رشته خودش به اندازه سواد عموم صحبت میکند را دوست میدارم:)
درسگفتارها ساده و به درد بخورن و بعضی از اونها مثل داستان دنبالهدار جذاب!
6. چارلی
فیزیکدان جوان و جویای نام:))
با هدف مینویسه و نظرات رو همیشه با صبر و حوصله و ادب جواب میده:)
7. 1آشنا
صرفا علاقه شخصی به سفرنامهها و بعضی پستهای دیگر:)
8. آقاگل
از هر دری سخنی گفته میشه ولی تمیز و مرتب و بدون غلط املایی و هکسره!
تلاششون در پویا سازی بلاگستان هم قابل تقدیره
9. همسربهشتی
یک خانم متاهل که دغدغه بهتر زندگی کردن هر روز همراهشه و گاهی هم اونها رو با بقیه به اشتراک میذاره و نگاه آدم رو نسبت به رفتارهای ریز و درشت خودش دقیقتر میکنه
10. آزاده در سرزمین
عجایب
وبلاگ مهاجرت کرده ها همیشه برام جذاب و خوندنیه و بنظرم روزانهنویسی این افراد بهترین جامعهشناسی مهاجرت و شناختن کشورهای مختلفه
البته نظرات بستهاس ولی بنظرم قابل چشمپوشی بود:)
11. جولیک
صریح و خشن:)
و البته قابل احترام
در مورد خیلی چیزها فکر میکنه و مهمتر ازون مینویسه
تفاوت دیدگاه زیاد داریم مخصوصا در مورد ن برده:))) ولی جدای ازون جا داشت در صدر این لیست قرار بگیره
12. لاجوردی
ت خوانده ی ننویس
کارشناس محترم برنامه قابلیت تبدیل به گفتمان شدن دارد اگر بگذارند.
13. افکار معلق
خانم دکتر بعدازین از معدود افرادیه که دیدم در قالب این رشته نگنجند و سعی میکنن دنیاشون رو گسترش بدن
انشا ا. همینقدر طالب بمونن
14. در آن نیامده
ایام
زمانی بروبیایی در دنیای وبلاگنویسی داشت اما خیلی وقته حسن صنوبری کرکره را نیمه پایین کشیده و دکان دودهنهای در اینستاگرام باز کرده
به رسم تقدیر از پیشکسوتان آخرین عدد را برای ایشان کنار گذاشتیم
اما
در پایان تشکر میکنم
از وبلاگهای خوب و وزین: بازتاب نفس صبحدمان، روزنوشتهای دکتر(میم)، بیمارستان
دریایی، هیولای درون، فیشنگار، نونوالقلم و مایسطرون، دقیقههای خیالی،
پومودوروهای شبانه سیبزمینی که ما رو تا انتها که نه ولی تا جاهای خوبی همراهی کردن.
* معرفی وبلاگ به معنی قبول تمام آراء و افکار نویسنده آن نیست:)
یکی از خیرهای جاری در برهه خاصی از زندگی م شرکت در
سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری و هم نشینی با استادش بود.
جدای از اسم پر طمطراق و طولانی، محتوای درس بسیار دوست داشتنی و متناسب با فهم آدمهای عادی ایه که فقط سوال دارن
سوای هر سبک تفکر و جهان بینی ای که دارین شرکت در این کلاس رو پیشنهاد میکنم ان شا الله مثمر ثمر باشه(:
*اگر امکان شرکت حضوری داشتین از دست ندین و اگر نتونستین از غیر حضوری استفاده کنین
**اگر قدیمتر بود یه متن با فکرتر و بهتر برای معرفی این کلاس و شرح ماوقع مینوشتم ولی فعلا به تلگرافی نوشتن عادت کردم
***اگه ترغیب نشدین کامنت بدین تا ترغیبتون بکنم
****معرفی این دوره به بقیه مثل صدقه جاریه اس، شاید لازم نیست خودتون استفاده کنین، به نیازمند برسونین(:
*****من همیشه از لائیک تا طلبه، به همه معرفی میکنم، سر کلاس هم از همه طیفها حضور دارن، خلاصه قطع کننده زنجیر نباشید
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم
.
"پهلوی یا به دست من یا با خون من از بین میرود"
به بهانه روز زن و به هوای روز مرد
چندی پیش به یاد ایام شباب با دوستی از دوران گذار به بهانه کتاب، چندساعتی کنجی نشسته بودیم و در کمال آرامش صحبت آفاق و انفس میکردیم و گره به الرجال قوامون علی النسا افتاد
طبق تفسیر خاصی دوست میگفت اشتغال، منظور از قوامون است پس چون الان زن و مرد شاغلند، پس حکم نماز جماعت که مرد جلوتر می ایستد و از همین آیه برداشت شده هم نقض میشود
گفتم تفسیر من قوام بودن را تکیه گاه رشد میبیند و همه مناسبات با این رابطه معنی پیدا میکند
هر کاری مانع شکل گیری قوام بودن مرد و رشد پیدا کردن زن میشود، مساله است
چون وظیفه اصلی فکری زندگی بر دوش زن طراحی شده و مرد تسهیل کننده این جریان است، اگر زن رشد نکند زندگی متوقف میشود و اگر مرد قوام نباشد مانع رشد زن است
هر حکمی در خانواده بر همین مبناست؛ زن وظیفه خانه و فرزند ندارد به چه هدفی؟ برای طراحی سبک زندگی
مرد وظیفه برداشتن تمام دغدغه های مادی از روی دوش زن را دارد تا او بتواند بر وظیفه اصلی تمرکز کند
یعنی اگر زنی رشد نکند و ندهد وظیفه اش را انجام نداده و اگر مردی به این رشد کمک نکند قوام نبوده
و بنظرم تمام قوانین اسلام چرخ دنده اند، یعنی همه باهم جامعه آرمانی تشکیل میدهند و نمیشود با یکی مشکل داشت و یکی را پذیرفت
حداقل میشود صادقانه بگوییم من توان پذیرفتن این حکم را ندارم، نه اینکه از بیخ و بن منکر قوانین و مبدع زمان دار بودن احکام شویم
یک قسمت احکام فهم ابتدایی ماست، یک قسمت تفسیر اشتباه است
حتی حجاب برای من یک حکم درون سازمانی نه است که دخلی به جامعه مردان ندارد!
ولی دائما از همه منبر و رسانه و . که متاسفانه متولیان مردانه دارند، تفسیر مردانه سخیف از حجاب میشنویم
بنظرم درون سازمانی است چون زن ها باهم یک قرار میگذارند که حد متوسط جامعه را از زیبایی و . بالا نبرند!
اعلام اینکه: من میخواهم به عنوان انسان دیده شوم.
اگر توی زیبا به من نازیبا رحم میکنی و متوسط زیبایی جامعه را بالا نمیبری، من هم دیده میشوم با فکرم با هنرم با عملم و من هم شناخته میشوم و من هم زندگی تشکیل میدهم و من هم امنیت جامعه را یک درجه بالا میبرم
در اصل خود زن ها طراح نظام ارتباطی و کیفیت روابطند نه دنیای مردانه
شاید وقتی دیگر که به رشد ن اهمیت داده شد طراحی دنیای نه هم اتفاق بیفتد.
صحبت ما به درازا کشید و جزییات قشنگتری داشت و به موضوعات بحث برانگیزتری کشیده شد که در این مقال نگنجد
شقشقیه ای بود که هربار با همایشهای مروارید در صدف و جهاد المراه بیرون میزند.
* پیشاپیش میلاد بهترین خانم جهان و روز خانم بودن مبارک
برای زه زه عزیز که رقت قلب آموخت
سخت است برای کسی که میدانی دیگر وجود ندارد تا خیل نامه هایی که برایش و به یادش نوشته شده را بخواند بنویسی.
ژوزه مائورو ده واسسلوس که رویای کودکی و مسیر بزرگسالی اش را در کتابهایش جا داد تا با شریک کردن دیگران در غم بزرگش بار تحمل آنها برایش سبکتر شود
زه زه ی "درخت زیبای من"
زه زه ی عزیز
تلاش تو برای ارتباط و مهربانی بی مرزت همراه با بی رحمی دنیای برزگسالی که قادر به درک کودکی معصومانه ات نبودند در زمانی که از این دنیای صمیمی و ساده فاصله گرفته بودم مرا تکان داد
عطوفت و مهربانی تو و تلاش برای حفظ دلبستگی های عاطفی کوچکت، احساسات انسانی را که قبل از آن مفهومی برایم نداشت برایم معنی کرد
شاید بارها شنیده باشی اما تو برای من مترجم قلب لطیف بودی
شاید اگر تو را نمی شناختم هرگز این من حاضر نمیشدم.
برای تو که شاید هیچوقت نخوانی❤
ممنون از همدم ماه برای دعوت محترمشان(:
دوست داشتم نامه ای از دکتر یونس و تسنیم بخوانم اگر منت بگذارند
سال نو مبارک
درباره این سایت